Friday, December 25, 2009

سه تار

مدت ها مونده بود گوشه ی اتاق و خاک میخورد...مدت های مدیدی,مثل روح من که مدت هاست خاک می خورد و وقتی بارانی شروع به آمدن میکند کمی خاکهای سطحی اش را به گل های کثافت تبدیل میکند.
کشوندمش بیرون و میخوام دوباره شروع به نواختن کنم,برای خودم برای اون خاک مونده روی روحم,برای زدودنش....

1 comment:

نا شنا س said...

اون انگیزه ای که موفق شده سه تار مدتها خاک خورده ات رو از گوشه اتاق بکشه بیرون میتونه تبدیل به بارونی بشه که خاک مونده روی روحت رو بشوره وبا خودش ببره هر چند اگه اون انگیزه رویایی بیش نباشه ولی میتونه روحت رو پرواز بده ودر اوج اسمون به دست باد بسپره ،روحی که سوار باد بشه دیگه هیچوقت غبار نمیگیره.
این اهنگهای فریدون هم همیشه منو با خودش میبره.

Post a Comment